سیاست در جامعه هزاره از کوشانی ها تا جمهوریت


مقدمه :

افغانستان نام کشوریست که به جرات می توان گفت خانه اقوام مختلفی است که هر کدام آنان دارای هویت تاریخی و فرهنگ غنی مختص بخود هستند.

هزاره ها ، اوزبیکها,تاجیک ها و پشتون ها از اقوام بزرگ موجود در افغانستان می باشند.هزاره ها به لحاظ نفوس دومین و یا سومین گروه قومی افغانستان را تشکیل می دهند.

ستاگیدیا،زابلستان،غرجستان،هزارجات و بلاخره هزارستان نامهای سرزمینی است که تاریخش تقریبا به 7000 سال می رسد.در این سرزمین مردمانی از نسل ترک زندگی می کردند که امروزه بنام هزاره یاد می شوند.

مورخین عرب و خراسان هزاره ستان را بنام های غرجستان – غرج الشار – گرستان یاد کرده اند و حدود اربعه آنرا از جانب غرب به هرات و بادغیس و از طرف شرق به کا بل – از سمت شمال به جوزجان و از سوی جنوب به غزنی پیوست دانسته اند. به قول ابن حقول تاریخ دان عرب غرجستان کشوری بزرگی بوده است که موسوم به مملکت غرجه یاد شده است.

یکی از نظریاتی که در مورد منشا بومی بودن هزاره ها در افغانستان مطرح است این است که هزاره ها بخشی از كوشانی ها و يفتلی ها می باشند. کوشانیان یکی از اجداد مردم هزاره است،کوشانیان تقریبا 1500 سال قبل در سرزمین فعلی هزارستان حکومت می کرده و تندیس بودا را که از بزرگ ترین تندیس های بت جهان بحساب می آید از خود به یادگار گذاشته اند.

دكتور موسوی بعد از تحقيقات در زمینه منشأ بومی هزاره ها و يا هويت تاريخی هزاره ها به اين نتيجه مي رسد كه هزاره ها يكی از قديمی ترين ساكنان منطقه هستند و نياكان هزاره ها به ساكنان ترك آسيای مركزی و شرقی كه بيش از ۲۳۰۰ سال پيش از شمال و جنوب هندوكش به نواحی موسوم به هزاره جات كنونی مهاجرت كرده بودند، باز مي گردد.

در ادبيات و تواريخ دوره اسلامي قرن سوم و چهارم هجري ترك غرچه به قوم هزاره اطلاق می شده است.

تاریخ هزاره ها پر از فراز و نشیب های است که گاهی با تمدن های بزرگ و گاهی با آتش و خون گره خورده است . طبیعی است که سیاست ، فرهنگ و هنر عناصری هستند که در بستر زمانی و مکانی یک ملت یعنی تاریخ یک ملت تعریف می شوند.بنابراین بدیهی است که برای بررسی سیاست جامعه و مردم هزاره در ادوار مختلف نیازمند رجوع به تاریخ آن ملت هستیم. در این مجال سعی بر این می شود تا در برخی از دوره های تاریخی تاثیرگذار بر جامعه هزاره از دوران امپراطوری کوشانی ها تا عصر معاصر مورد بررسی قرارگرفته و سیاست جامعه هزاره را در هر دوره مورد بازنگری قرار دهیم.

•1- امپراطوری کوشانی ها

كوشانی ها اصولا جزو قبايل » ستی » بودند و در منطقه ای به امتداد كاشغر تا شمال » دريای بلخ » به سر مي بردند. شرقی ترين قبايل ستی » یوچی » ناميده ميشدند.

كوشانی ها ازميان یوچی ها برخاسته بودند و به دنبال جنگ های قبيلوی به سرزمين های جنوب آمودريا كشانده شدند. اگرچه امپراتوری كوشانی ها در ۲۲۰ ميلادی در شمال هندوكش ازهم پاشيد اما كوشانيان تا سال ۴۲۵ ميلادی در جنوب هندوكش به فرمانروائی خود ادامه دادند.

باميان در آنزمان بخشی ازامپراتوری كوشانی و تحت تأثير فرهنگ و مذهب بودائی بود.

بوديسم در قرن سوم پيش از ميلاد توسط راهبان بودائی به نواحی جنوب كوه های هندوكش عرضه شده بود. با توجه به سكه های قديمی پيدا شده در باميان، نقاشي های روی ديوار های معبد و اطراف تنديس های بودا، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرين شاهان كوشانی و همچنين شكل فزيكی تنديس ها، مي توان چنين نتيجه گرفت كه ساكنان اين منطقه تا حدود ۲۳۰۰ سال پيش دارای همان تركيب فيزيكی صورت بوده اند كه هزاره های امروز هستند.در حدود یکهزارو هشتصد سال قبل، کاروانهای تجارتی زیادی از آسیا و اروپا به قصد مسافرت به چین ازطریق جاده ابریشم از بامیان عبورمینمودند.این جاده درعصر شاهان کوشانی رونق زیادی کسب نمود.

يفتلی ها «۵۶۶ – ۴۲۵»، جانشينان امپراتوری كوشانی نيز به قبايل ستی با همان تركيب فزيكی و چهره تعلق داشتند. تأثير يفتلی ها را تا زمان پيدايش كلمات تركی در هزارگی ميتوان دنبال كرد. البيرونی رد پای يفتلی ها را تا ترك های تبت باز مي گرداند و اولين فرمانروای اين سلسله ـ که بيش از شصت فرمانروا داشته است ـ را » برها تاگين » يا» بَرَه تاگين » ميشناسد. آخرين حاكمان تاگين «تگين»، غزنوی ها بودند كه در حدود هزار سال پيش در غزنی حكومت كردند.

به شهادت تاریخ و آثار باستانی به جا مانده از دوران کوشانی ها و غزنویان, اجداد هزاره های امروزی در منطقه هزارستان و حتی فرا تر از آن در منطقه خراسان قدیم موفق به تشکیل حکومت ها و تمدن های مقتدری شده اند که نشان دهنده درایت و سیاست مناسب آنان در آن دوره تاریخی می باشد.

پس از يفتلی ها، نواحی جنوبی آمو دريا تحت فرمان سلسله های ترك آسيای مركزی و شرقی علی الخصوص نوادگان چنگیز خان مغول درآمد كه بيش از هزار سال بر آن جا حكومت كردند. مسلما طی اين دوره، هزاره جات امروز تا حد زيادی ازين مردمان فاتح نيز تأثير پذيرفت.

شیران بامیان از اولاده کوشانی و یفتلی و بعدآ به نام‌های هزار بنده – شار و ریو شاران یاد می‌شدند که عمدتآ در دو نقطه تاریخی این سرزمین به نام‌های (پشین) یا افشین یکاو لنگ کنونی و (سورمین) سر پل فعلی که پایتخت تابستانی و زمستانی ایشان بودند حکومت میرا ندند.

ازدیگر شاهان هزاره امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل ترخان اولین حاکم و امیر سلسله امرای ارغونیه در هزاره جات بود وی توانست قلمرو خود را تا کابل -قندهار- سند و فراه توسعه دهد. امرای ارغونیه مردمان دادگر- دانش پرور – هنر دوست بودند و مجمو عآ از سال ۸۸۴- الی- ۹۶۴ – هجری قریب به هشتاد سال با سیاست و فراست حکومت کردند. امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره بوده ‌است که در هزاره‌جات حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره می‌نمودند.در این دوران مردم هزاره در اوج شکوفای قرار داشتند و در بین امپراتوری های دیگر آریانا و هند از نظر قدرت ،سیاست و اقتصاد بی رقیب بودند،قرار داشتن جاده ابریشم در هزارستان را می توان یکی از دلایل این شکوفای شمرد.

•2- پس از شکل گیری کشوری به نام افغانستان ( دوره انزوای سیاسی و اجتماعی هزاره ها )

افغانستان ، کشوری که در سال1747 سنگ بنای آن توسط احمد شاه درانی از قوماندانان ارشد نادرشاه افشار بنا نهاده شد. احمد شاه درانی در قندهار با تشکیل جرگه ای از همه اقوام توانست نظر آنان را برای پادشاهی خویش جلب نمایند . دراین دوران مردم هزاره تقریبا با دیگر اقوام خراسان قدیم در عرصه های مختلف سیاسی،فرهنگی،اقتصادی و غیره در یک درجه می زیستند،در منطقه هزاره جات که خیلی بزرگتر از هزارستان فعلی است،بصورت خودمختار زیر نظر قلمروهای قبیله ی و خوانین زندگی می کردند. در این دوران بیشتر میرهای محلی در مدیریت مردم هزاره نقش ایفا می نمودند.

•- دوران سیاه امیر عبدالرحمن خان

عبدالرحمن خان مستبدترین فرد تاریخ افغانستان حکومت استبدادی را روشی مناسب برای آوردن نظم و تحمیل حکومت خویش و فرمانبرداری تمامی مردم افغانستان و ایجاد دولت- ملت می پندارید. از این رو هرگونه نزاع و اختلاف و اعتراضی را با توسل به نظامی گری و سرکوب حل می نمود و از این رهگذر یک حکومت نسبتا مقتدر را در دوران فرمانروایی خویش ایجاد نمود. اتخاذ سیاست ها ی تبعیض آمیز و اجرای بی عدالتی های اجتماعی وسیع در دوران امیر جبار ، میرهای هزاره را از بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم نا امید می ساخت. محمد عظیم بیگ رهبر و پیشوای قیام کننده گان مردم هزاره در اقدامی دست به برگزاری اولین جلسه یا جرگه عمومی میران هزاره در هزاره جات زد و میران هزاره و به طبع آن مردم را وا داشت تا در برابر استبداد داخلی و بی عدالتی های اجتماعی امیر عبدالرحمن خان قیام های بزرگ مردمی را تنظیم نمایند. که نتیجه آن بروز یک جنگ نا برابر وغیر عادلانه که به سا ل 1885-هجری آغاز یافته و تا سا ل1315 – یعنی ده سا ل ادا مه پیدا کرد و در اثر آن بیش از 62- فیصد نفوس مردم هزاره قتل عام شد و ویرانیها و نابه سامانیهای جبران ناپذیری برمناطق هزاره نشین ومردم وارد گردید .این قیام به مقصد رفع بیداد گری و تامین عدالت اجتماعی , در تاریخ وطن ما نقطه عطفی بحسا ب می آ ید.

با شكست مقاومت هزاره ها در برابر امیر عبدالرحمان، دوره ی انزوا و گم شدگی سیاسی هزاره ها آغاز گردید. دوره ا ی كه یك قرن طول كشید و طی آن، هویت تاریخی و اراده سیاسی هزاره ها از آنها گرفته شد. بعد ازین جنگ نا برابر مردم هزاره با گرسنگی ، برده گی و آواره گی زندگی میکرند. در این دوران سیاست رهبران مقاومت هزاره ،بر این بود تا به نحوی از جامعه ی هزاره در برابر سیاست های ویرانگر حكومت های خاندانی و فاشیستی، دفاع نمایند و از فروپاشی كامل موجودیت و هویت این جامعه، جلوگیری كنند.

•- دوره امان الله شاه

پیروزی انقلاب اکتبر سال 1917 بی شک وبدون تردید یک نقطه ای عطف در تاریخ بشریت محسوب می گردد، و الهامی برای بیداری ملتهای جهان، در قدم ا ول ملتهای مظلوم آسیا بود.

این بیداری بدون شک هم بر مردم افغانستان و هم بر سیاستمداران و دولتمردان وقت علی الخصوص شخص امان الله شاه نیز تاثیر گذار بوده است.

امان الله در سال 1919به طور علني اعلام نمود كه افغانستان در مناسبات داخلي و خارجي كاملاً مستقل است. دولت بريتانيا از شناسايي استقلال افغانستان سرباز زد و امير امان الله هم عليه بريتانيا اعلام جهاد كرد و به اين ترتيب سومين جنگ افغانستان ـ انگـليس در چند جبهه در نقاط مرزي آغاز شد.

ازآنجایی که هزاره‏ها دومين يا سومين گـروه بزرگ قومي درافغانستان محسوب مي‏شوند لذا حضور آنها در این جنگ ها برای امان الله شاه نقشی حیاتی داشت و از طرفی روحیه ضد استبدادی مردم هزاره آنها را به نیرویی موثر در برابر هرگونه نیروی استبدادگر بویژه نیروهای استبدادگر بیرونی مانند انگلیس بدل می نمود. دراثرمبارزات وقربانیهای بی شماری مردم هزاره ورهبران آن در پهلوی سائیرملیت های افغانستان ، زمینه های کسب آزادی واستقلال افغانستان پس از سه دوره جنگ با انگلیس مهیا گردید. توجه شاه امان الله به مسایل اجتماعی سیاسی مردم هزاره و نفی سیاست گذشته و اهمیت نقش این مردم برای حصول استقلال و پشتیبانی از حکومت او مهم دانسته میشد. امیر امان الله خان که مرد نیک اندیش و طرفدار وحدت در میان اقوام و قبایل و هوا خواه اعتلای کشور بود، راه مصالحه و روابط حسنه را با مردم هزاره در پیش گرفت خوشبختانه شخص خود شاه امان الله وجنبش او دارای روحیه ای انقلابی وطرفداری آزادی های فردی اتباع بود ند ،بدین گونه با مساعد شدن زمینه های ملی وبین المللی،فرمان لغو غلامی را اعلان نمود وقانونهای ظالمانه ای حکومات ماقبلی را مورد الغا قرار داد.

در همين دوره بود (دهه 1920 م) كه به طور موقت حقوق خاصي براي هزاره‏ها در نظر گـرفته شد.

امان الله در سفري هفت ماهه به اروپا، هند، مصر، روسيه، تركيه و ايران، با فرهنگ و تمدن غرب و اصلاحات در ايران و تركيه آشنا شد. كه ثمره آن تقليد نسنجيده و عجولانه از فرهنگ غرب در افغانستان، چون كشف حجاب، اجبار به پوشش اروپايي، تحصيل دختران و اعزام آنها به خارج، تغيير تعطيلي روز جمع هجري منع تعدد زوجات بود. اين اقدامات شاه باعث شورش سراسري شد كه به واسطه آن فردي از قوم تاجيك به نام حبيب اللّه و معروف به بچه سقا قدرت را در ژانويه 1929 م دست گـرفت.

پس از امان الله شاه وضع مردم هزاره مجددآ وخیم شد. بابه قدرت رسیدن نادر خان وبه خصوص درزمان صدارت هاشم خان وضع مردم هزاره غیرقابل تحمل وبدترازسابق گردید. مشکلات اقتصادی و تبعیض آشکار دو چندان شد. وترور های بی رحمانه علیه شخصیت های سیاسی واجتماعی مردم هزاره اجرا میگردید. تعداد زیادی مبارزان جسوری که علیه ستم و خود کامگی مبارزه میکردند در سیاه چال ها انداخته میشد و درعمل كليه حقوق و حمايتهاي قانوني از آنان سلب شده بود. توهين، تحقير و رفتار ظالمانه با هزاره‏ها به يك هنجار عادي بدل شد. و حتي كلمه هزاره به مرور زمان در ذهنيت عموم بار منفي پيدا كرده بود.

متاسفانه هزاره ها در دوران حکومتهای خاندانی به طور دائیم مورد تعصب، ظلم وخشم حکومات مستبد قرار داشتند که متآسفانه این پالیسی در افغانستان بطور دائیم ومتواتر به اشکال گوناگون ادامه داشته است از این رو هزاره ها همیشه بدلیل اینکه هیچ امیدی به دولت و حکومت مرکزی برای حل مشکلات و رسیدگی به هزاره نداشتند به اجبار سیاست ها ی خود را به سمت داشتن تشکیلات و ادارات خودمختار تنظیم می نمودند .ادامه این سیاست ها در دراز مدت هزاره ستان را به یک مرکز سیاسی مستقل از دولت تبدیل می نمود از این رو دولت های مرکزی همیشه سعی در نابودسازی و یا وابسته سازی این تشکیلات ها می نمودند .

دوران جمهوریت

محمد داوود، پسر کاکای ظاهر شاه، در یک اقدام از پیش طرح ریزی شده، زمانی که شاه افغانستان در شهر ناپل ایتالیا به سر می برد، در یک کودتای سفید قدرت را به دست گرفت. او در نخستین بیانیه رسمی خود که از رادیوی دولتی پخش شد، آغاز جمهوریت را در افغانستان اعلام نمود.

در زمان جمهوری سر دار محمد داود خان که یکی از شخصیتهای متعصب و قبیله گرا ودر دشمنی با مردم هزاره شهرت داشت ،هیچ یک از شخصیت های سیاسی هزاره در حکومت او در کابینه و حتی مقامات متوسط دولتی راه داده نشد .و سیاست انزوای سیاسی و اجتماعی هزاره ها همچنان ادامه پیدا نمود.

هزاره ها دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق

اعمال سیاستهای خشن سیستماتیک و آگاهانه دولت های مرکزی برای به انزوا کشاندن هزاره ها در سالهای 1929- 1978 منجر به تجرد اجباری جامعه هزاره گردید .در نتیجه ای این تجرد اجباری ، جوامع هزاره از توسعه ای اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی، بدور ماند.

در ادامه همین سیاست درسال 1941 حا کم نشینهای محلی هزارجات از یک دگر مجزا ساخته شده وبه شش ولایت مجاور پیوند گردانیده شدند.که هد ف از آن نابودی مراکز مهم سیاسی واقتصادی هزاره ها بود که از طریق جلوگیری از توزیع سرمایه ای مملکتی در ولایات هزارجات ،وبه حد اقل رساندن تعدادنمایندگان هزاره درمجلس شورای ملی ،تعقیب شد .حکومت در رسیدن به این اهداف موفق شد هزارهها نتوانستند نمایندگانی چندانی درمجلس شورا داشته باشندو هزارجات از رشد وتوسعه محروم ماند.

سرکوب اجتماعی،سیاسی واقتصادی هزاره ها طیبعتآ تجرید وانزوای فرهنگی آنانرا به دنبال داشت.شاید نا مطلوبترین پیامد این انزوا از نظر فرهنگی در حوزه آموزشی بوده باشد. همزمان با این بی توجهی نسبت به وضعیت آموزشی هزارجات،درنواحی پشتون نشین جنوب شرق افغانستان مدارس بیشتر وبیشتری ساخته می شد و زمینه های تحصیل برای پشتونهای افغانستانی ونیز پاکستانی مساعد ترمی گردید.

اعمال این نوع تبعیض ها نه ازسرتصادف ویا وجود مشکلات بلکه آگا هانه بود.

هزاره ها اما،می توانستند تا حدودی بر این ضعف آموزشی فائیق آیند. زیرا مدیران و نوابغ جامعه هزاره با تکیه بر فرهنگ غنی هزاره ها که ریشه در اسلام داشت سیستم های آموزشی خودموختار سنتی را در مکاتب و مساجد خویش احیا و تقویت می نمودند.(سیستمی که امروز هزاره های مهاجر در کشورهایی مثل ایران و پاکستان در برابر قوانین منع تحصیلی آنان از آن سود می برند و چه بسیاری از محصلینی که از طریق تحصیل در همین مراکز آموزشی خودگردان موفق به تحصیلات دانشگاهی در کشورهای مختلفی از جمله ترکیه شده اند.هم اکنون بسیاری از کسانی که در ترکیه مشغول به تحصیل هستند از چنین مراکزی فارغ شده اند.)

در این مراکز علاوه بر مطالعه ای اسلام ومتون مذهبی ،متون تمدنهای قدیمی یونان، هند وچین به عربی ترجمه ومورد مطالعه قرار می گرفت .درین مراکز موضوعات گوناگون از فلسفه گرفته تا مذهب ، از منطق وادبیات گرفته تا فیزیک ،کیمیا، ریاضیات ،طب وروانشناسی نیز تدریس می شد. و حتی بسیاری از کسانی که در همین مراکز آموزش می دیدند بعدها با تحمل مشقتهای فراوان موفق به ورود به مراکز رسمی آموزشی در خارج از خاک افغانستان و در کشورهای همجوار می شدند.

درتمام حوزه های ایران ،عراق و سوریه طلاب افغانستان یکی از بزرگترین گروههای محصلین را تشکل می دهند که بیش از 90 درصد آنان هزاره هستند

بدین ترتیب ، هزارهها نه فقط در حفظ هویت وارزشهای فرهنگی خود موفق بوده اند ،بلکه در توسعه ورشد علم ودانش در افغانستان سهم داشته اند.علاوه بر آن،هزاره ها بزرگترین جامعه ای فارسی زبانان افغانستان هستند و نقش عمده در حفظ زبان،ادبیات وفرهنگی فارسی دارند.

هر چند هزاره ها ازنگاه سیاسی هیچگاه موقعیت با لا وموثر در حیات سیاسی افغانستان نداشته اند اما وبا وجود سر کوب بی رحمانه توانسته اند به حیات سیاسی و اجتماعی خود به عنوان یک هویت قومی مستقل ادامه دهند.بدین ترتیب،توانستند سهم فعالی در حیات سیاسی افغانستان طی دهه 1980تا 1990 ایفا نمودند.

.هزاره ها تا زمان رویداد های 1978 اکثرا درفعالیتهای سیاسی موءثری ،در خارج ازحکومت ودسته بندیهای سیاسی رسمی ، تحت رهبری تحصیل کردگان وملاها مشارکت داشتند.اینا ن اغلب محصلان مکاتب متوسطه ودانشگاه بودند ودر سازمانهای مخفی فعالیت داشتند که بعدها منجر به شکل گیری جنبش موسوم به پاسداران انقلاب افغانستان شد.

رویکرد هزاره ها به علم و تحصیل زمینه پرورش افرادی متبحر و قلم زن را در بین جامعه فراهم آورد و به زودی هزاره ها توانستند راه خود را دررسانه ها ومطبوعات نیزباز کنند.پیام وجدان به سر دبیری مرحوم عبدالرئوف ترکمنی وبرهان به سر دبیری علمشاهی ازجمله ای نشریاتی بود که که توسط آنان منتشرشد.

هزاره ها دردوران ترکی وحفیظ الله امین

پس از کودتای 7 ثور 1357 و روی کار آمدن خلقی ها ، رژیم جدید اساسات اسلام را بحیث سیاست داخلی خویش اعلان کرده عدم تبعیض ومحوستم ملی و مساوی بودن ملیتها از شعارمهم دولت انقلابی محسوب می گردید که بخصوص هزاره ها که تحت ستم وتفوق سیاست های رسمی دولت های خاندانی قرار داشت ،بسا مهم وخوش آیند بودند و آزین سیاست حمایت نمودند.

درخطوط اساسی وظائیف انقلابی ج.د ا درپهلوی سائیر برنامه انقلابی ، مسائیل مانند حل دموکراتیک مسئله ای ملی، حل دموکراتیک مسئله ای کوچیها،تکامل هنر ،ادبیات وانتشارات به زبانهای مادری اقوام وقبائیل و ملیتهای مسکون در افغانستان گنجانیده شده بودندکه ازطرف هزاره ها با گرمی استقبال گردیدند.

البته برای اولین بار یک تعداد هزاره ها با به قدرت رسیدن دولت خلقیها وپرچمیها وابسته به ح .د . خ.ا صرفنظرازدشواری های نظامی وسیاسی و ایدئولوژیکی درین مقطع زمانی تا حدودی معین زمینه حضور سیاسی مردم هزاره از لحاظ ترکیب و تناسب قومی در تمام بدنه ها از رده های پائین تا مقامات بالائی دولتی در ساحات ملکی و نظامی بدون تبعیض میسر وفراهم گردید و حضور مردم هزاره درا ین دولت ها پر رنگتر از رژیم ها ی گذشته بوده است.

اما با این وجود درزندگی جامعه هزاره تغییرات اساسی رونما نگردید ، چونکه عده ای ازاین افراد زیاد تر به نفع جناح های حزبی خویش تلاش وفعالیت می نمودند تا اینکه خدمتی برای هزاره های خود انجام بدهند . بی احترامی به عنعنات دینی ومذهبی مردم توسط خلقیها درمجموع وخلقیهای هزاره بطورخاص، دربعضی ولسوالی های هزارجات منجر به تحریک احساسات دینی و مذهبی مردم گردید.

دیری نگذشت که نخستین «مقاومت های خود جوش» مردم عامه ازروستاهای نورستان و هزارستان علیه دولت کمونیستی اوج گرفتند و گسترش پیدا نمودند.اما دولتمداران و به خصوص نور محمد تره کی و حفیظ الله امین از راه قهرآمیز و خشونت به سرکوبی مقامت کنندگان متوسل گردیدند.

پس ازکودتای 1978،بسیاری از چهره های برجسته ای هزاره یا اعدام شدند ویا مجبور به ترک کشور گردیدند ،.سیاستهای انزوا گرانه علیه هزارجات ازسر گرفته شد.نیروهای سابق قدرت چندانی نداشتند وبه همبن دلیل نتوانستند در جهت بهبود وضعیت وشرائیط هزاره های همقطارخود در دیگر جاها کاری انجام دهند.قدرت در دست پشتونها باقیماند ودیگر گروههای قومی بویژه هزاره ها،در حاشیه واقع شدند در نهایت با اعمال سیاستهای انزواگرایانه توسط حکومت ،نام هزارجات بطور کلی از نقشه ای افغانستان حذف شد:

در جریان نوسازی دولت افغانستان وتقسیمات اداری ناشی از آن ،هزارجات به عنوان یک بخش مستقل از نقشه ای افغانستان حذف شد.هر ناحیه ای هزاره نشین به یک ولایت که متشکل از گروههای قومی غیر هزاره بود ضمیمه گردید. و فعالین هزاره در کابل چشم به بهره گیری ازبرخی فرصت های محدود دوختند.

بعد ازبقدرت رسیدن حفیظ الله امین سیاست ترورواختناق همه ای ملت افغانستان را درهراس ووحشت انداخته بودند ،بخصوص هزاره های افغانستان قربانی سیاست تروروتبعض آمیزفاشستی حفیظ الله امین گردید.

متآسفانه عده ای زیادی از جوانان هزاره که امید مردم خویش بود نتوانستند درتحت این نظام به تحصیلات خویش ادامه بدهند ،با استفاده از رخصتیهای تابستانی مکاتب را برای همیشه رها کردند وعده ئی از آنها درصفوف مجاهد ین وسازمانهای مائوئیستها شامل گردیدند.

.با روی کار آمدن دولت کمونستی افغانستان از یک طرف و مخالفان این دولت، از طرف دیگر فرصت خوبی برای مردم هزاره فراهم شد تا در هردو جبهه مشارکت داشته باشد. این دوران بعد از ستم های شاهان متعصب افغانستان،بهترین فرصت را برای مردم هزاره فراهم کرده بود تا بازیابی هویت شان را از سر گیرند لذا از این دوران به بعد مسئله بازیابی و بازسازی هویت هزاره از طرف اندیشمندان هزاره مطرح گردید و جنبش های هزاره معمولا از این فرصت برای این مهم استفاده می نمودند.

اما در طرف دیگر آن که مخافان دولت کمونست هستند نیز مردم هزاره خیلی قدرت مند حضورداشتند.مردم هزاره از اولین اقوام افغانستان بود که جهاد بر علیه دولت کمونست افغانستان را از ولسوالی دره صوف آغاز کردند که در مدت کوتاه این جنگ به تمام نقاط هزارستان و بعدا به تمام افغانستان سرایت کرد و مردم هزاره باز توانست کنترل هزارستان را در دست بگیرد و بعدها با تشکل دادن حزب وحدت به رهبری استاد عبدالعلی مزاری تمام مناطق هزارجات را خود مختار اعلان کردند.

بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استاد عبدالعلی مزاری می کوشید تا با احیای هویت هزاره های افغانستان در تعاملات قدرت و تشکیل دولت هزاره ها را نیز شریک بسازد .اما گویا هنوز سیاستمداران در افغانستان قادر به باور این مسئله نبودند و یا اینکه نمی خواستند تا درک کنند که اکنون دیگر همه چیز تغییر کرده است و زمان ان رسیده است که باید مشارکت سیاسی هزاره ها را در تشیکل دولت- ملت بپذیرند .

مجاهدین در اقدامی به حمایت پاکستان در خاک این کشور اقدام به تشکیل دولت عاری از هزاره ها نمودند.بعید به نظر می رسد که سران مجاهدین به پیامدهای ناشی از عدم پذیرش هزاره ها در ساختار دولت جدید فکر نکرده باشند. در حالی که در این دوران هزاره ها مسلح ، دارای تشکیلات منظم و مناطق تحت کنترول و حمایت مردمی بودند. به نظر بنده یکی از دلایل این امر می تواند مهار خیزش هزاره ها در دستیابی به موقعیت های جدید اجتماعی باشد. طبیعی که به دنبال چنین مسئله ای هزاره ها ،مخالفت خودرا با دولت دست نشانده پاکستان آغاز کرد که بعدا این مخالفت بین همه ی اقوام افغانستان گسترش یافت و گلبدین حکمت یار پشتون هم از جمله مخالفان این دولت گردید.

عبدالعلی مزاری،حزب وحدت را در غرب کابل مستقر کرد و توانست غرب کابل را بزودی فتح کند وکنترل % 40 از خاک کابل را دردست گیرد و در این مدت جنگ های خونین بین حزب وحدت و شورای نظار صورت گرفت.در این درگیری ها ناجوان مردانه ترین حمله ها از سوی شورای نظار گردید که فاجعه افشار یکی از آنهاست.

شهید عبدالعلی مزاری در دوران حیاتش خیلی تلاش کرد تا مردم هزاره را دوباره از نو بسازد و به تمام جهانیان معرفی کند که در این کارش تا حدود موفق شد و هویت ملی هزاره ها را تاجای که توانست بازسازی کرد ودراین راه از هیچ چیز دریغ نکرد. در این دوران هزاره ها به رهبری استاد شهید خواستار تامین عدالت اجتماعی و حقوق مساویانه همه شهروندان بود. خواسته ای که خواسته اکثر اقلیت های کشور نیز بود، از این رو جنبش عدالت خواهی شهید مزاری مورد حمایت اکثر ترک تباران محروم مانند ازبیک ها ، ترکمن ها و سایر اقوام محروم دیگر نیز قرار گرفت و بدینوسیله دروازه گفتمان عدالت خواهی در سطح ملی باز شد. هزاره ها در این دوران جهت حل منازعات و تامین عدالت اجتماعی تشکیل دولت فدرالی را پیشنهاد نمودند.

بعد از مزاری

دراین دوران که طالبان از طریق خاک پاکستان از مرز های جنوب کشور تا کابل پیشروی کرده بود،مرکز حزب وحدت به ناچار از کابل به بامیان منتقل شد ودرآنجا حزب وحدت دوباره با رهبران جدید (کریم خلیلی واکبری)شکل گرفت تا از ورود طالبان به مناطق هزارستان جلوی گیری شود و در شمال هم رهبری حزب وحدت بدست «محقق»بود دراین زمان مقاومت های خودجوش وبعضا وابسته به احزاب عمده وحدت وحرکت در مناطق هزارستان شکل گرفت تا دربرابر تهاجمات طالبان از هزارستان دفاع کنند. در زمان طالبان تقریبا تمام مناطق هزارستان بدست حکومت های محلی و خودمختار اداره می شد و در صورت لزوم برای یکدیگر قوای پشت بانی می فرستادند.طالبان که فکر می کردن براحتی می توانند تمام هزارستان را تصرف کنند،بعد از چند حمله دریافتند که شکستن سنگر هزاره ها کار دشوار تر از جنگ با شمال است،طالبان وقتی با مقاومت جانانه هزاره ها روبرو شد به ناچار راه های دیگری را که عربستان سعودی برای آنها پیشنهاد داده بود،به اجرا گذاشت

تحریم هزارستان

تقریبا چند سال از ورود طالبان به افغانستان می گذشت اما طالبان موفق به تسخیر هزارستان نشده بود آنها به ناچار راه دوم یعنی تحریم هزارستان را آغاز کردند،تحریم علیه هزارستان تقریبا سه سال به طول انجامید در این تحریم مردم هزاره با هیچ یک از شهر های تجاری افغانستان ارتباط نداشت و از ورود هرنوع مواد( پوشاک،خوراک ودیگر وسیله ها)به داخل هزارستان محروم بودند؛ تا انکه سر انجام در سال (1378ه ش) بامیان به دست طالبان سقوط کرد و این بود که تمام هزارستان به یک باره بدست طالبان افتاد، ودر مدت دوسال که طالبان در هزارستان حاکم بود تمام جنایت های عبدالرحمن را علیه مردم هزاره از سر گرفت . اما تشکیلات هزاره ها همچنان در تعامل با سایر جنبش ها قرار داشته و به مقاومت خویش ادمه دادند تا انکه در سال (1380 ه ش)با سرنگون شدن برجهای دوگانه درامریکا طالبان هم سرنگون شد.

3) حضور جامعه جهانی در افغانستان

هزاره ها بعد از سرنگونی رژیم طالبان و حضور جامعه جهانی در این کشور از تمامی پروسه های صلح و آشتی ملی به گرمی استقبال نمودند و اولین گروه های نظامی که حاضر به همکاری با پروسه خلع سلاح شدند ملیشه های هزاره بودند. در اجلاس بن ، لوی جرگه اضطراری ، و آمدن صلح و ثبات در افغانستان از همکاران عمده جامعه بین المللی به حساب آمدند و چه اینکه در حمایت از این روند مناطق هزارستان به امن ترین مناطق افغانستان تبدیل شد و در ایجاد نظم جدید سیاسی اجتماعی مناطق هزاره نشین پیشگام گردید.

هزاره ها بعد از طالبان توانستند هویت خویش را به سرعت بازیابی و بازتولید کنند. توجه جدی هزاره ها به علم و تحصیل دروازه های جدیدی برای نسل نو هزاره باز نمود. امن بودن هزارستان ، عدم معضله مواد مخدر و تروریسم در این مناطق تاثیر عمده ای در رشد روز افزون طبقه عامه مردم داشته است . به نظر می رسد اکنون نوابغ سیاسی جامعه هزاره می کوشند تا نهضت عدالت خواهی که تئوری آن را شهید عبدالعلی مزاری پایه گذاری کرده بود در عمل پیاده نمایند. تاسیس مکاتب و دانشگاه های با کیفیت عالی و حضور اساتید با درجه علمی بالا که در هیچ یک از مراکز دیگر آموزشی نمی توان یافت مراکز آموزشی هزاره ها را به یکی از با کیفیت ترین مراکز تبدیل کرده است و در بسیاری از همین مراکز رجال سیاسی ، نمایندگان پارلمان نیز مشغول به تحصیل هستند. جمعیت بالای تحصیلکردگان و دانشگاهیان نیروی فکری و متخصص لازم برای این مردم به صورت خاص و برای افغانستان به صورت عام فراهم نموده است. سیاست مداران هزاره موفق به ایجاد نظم جدید سیاسی در مناطق هزاره ستان شده اند .همچنان که این کشور در تلاش است تا بعد از سه ده جنگ, خود را بازسازی کند, بسیاری بر این باورند که هزاره جات در این زمینه میتواند بهترین الگو باشد,. بیشتر از یک سوم کسانی که در آزمون ورودی دانشگاه شرکت میکنند از دانش آموزان هزاره هستند. و این تعداد هر روز بیشتر میشود. هزاره ها اکنون ایستگاههای تلویزیونی مخصوص به خود دارند, و حتی نیروی تکنیکی و فکری لازم برای رسانه های سایر مردم افغانستان را هم تامین می کنند. طبقه متوسط هزاره ها به سرعت رشد میکنند.فرزندان هزاره هم اکنون از پیشرفته ترین سازه های بشر مثل اینترنت بخوبی می توانند استفاده کنند.هم اکنون بیش از %80کاربران اینترنت افغانستان را هزاره ها تشکل میدهد و مدیران بیش از %80از سایتهاو وبلاگهای افغانستان از نوسندگان هزاره هست. هم اکنون هیچ سیمناری در کابل بدون سخنران هزاره برگذار نمی گردد.

تحولات اساسی در جامعه هزاره باعث گردید تا هزاره ها اکنون به یکی از مهره های تعادل و تناسب قدرت در معادلات سیاسی بدل گردند. هزاره ها می کوشند تا دروازه آموزش را برای نسل کنونی و آینده افغانستان باز کنند و این دقت عمومی باعث گردیده تا فقیرترین خانواده هزاره هم از تحصیل فرزندان و به ویژه دختران شان غفلت نورزند، چه که راه عبور به آینده را در تحصیل می بینند.

سیاست مداران هزاره نیز با توجه به حال و آینده هم در حمایت دولت فعلی قدم برمی دارند و هم در ائتلاف های اصلاح طلبانه مشارکت فعال سیاسی دارند.

داکتر عباسعلی حسینی

آنکارا

بیان دیدگاه